سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غـــــفـــلــــت

جانا دل من هوای صحرا دارد

با عطر گلی تازه سخن هادارد

در ساحل بی کرا ن ی تنهایی

دیریست فتاده میل دریا دارد.

 خدایا نکنه دستامو رها کردی که هرجا خواستم برم...                

 


نوشته شده در شنبه 89/12/21ساعت 12:24 صبح توسط ضحی نظرات ( ) |

امشب دلم بهانه داره برای حرف زدن,گریه کردن.

دلم هوایی شده.هواییه مناطق عملیاتی جنوب.کربلای ایرانمون..

اون تیکه از خاک پاکمون رنگین شده با خون شهدامون.معطر شده با خون پاک و مطهرشون..

اون سرزمین محل رفت و امد ملائکه س..

چه پاک مردانی که برای انقلاب برای اسلام برای وطن و ناموس و شرفمون که پرپر نشدن.

چه پاک مردان و زنانی که به ندای  هل من ناصر ینصرنی ابراهیم زمان لبیک گفتن و جانانه از مهین و اسلام دفاع کردن.

دلم تنگ شده براشون..خیلی تنگ..

یادش بخیر اون 2سالی رو که دعوتم کردن و چندروزی رو مهمونشون بودم.

یادش بخیر اون 2سالی رو که سال رو همونجا و درکنار شهدا تحویل دادم.

یادش بخیر طلاییه .بعد سال تحویل کنار اون سفره هفت سین پیش شهدا چه طوفان شنی راه افتاد و چه پذیرایی که شهدا ازمون کردن..همه میگفتن اینا نشونه س.اینکه شهدا شمارو پذیرفتن..

یادش بخیر اروندکنار.وقتی برای اولین بار پام رو اونجا گذاشتم.وقتی سخنرانمون برامون از اروند گفت.از بچه هایی که خودشون رو به اروند سپردن و رفتن..رفتن از پیش ما و پشت کردن به دنیامون.به چیزی که ما اسیرش شدیم!!

یادش بخیر غروب اروند  از پشت اون نی زار ها ..

یادش بخیر شلمچه غروب دلگیرش..یادش بخیر وداع با شهدا...

یادش بخیر لحظه ای که با شلمچه وداع میکردیم و یه دختر چنان بی تابی و ضجه میزد که هیچکس نمیتونست ارومش کنه.ومن انگار در خواب بودم !فقط نگاه میکردم و نگاه میکردم..

یادش بخیر فتح المبین و هویزه  و دهلاویه ای که به علت خرابی راه مارو نبردن و ندیده به شهدا سلام دادیم و آه حسرت کشیدیم!!

یادش بخیر اون سیمی رو که با شهدا وصل بود ولی بخاطر دوری از شهدا و گناهامون همون سیم هزارتا وصله دار رو هم از دست دادیم!!

یادش بخیر صفا و پاکی اون خاک رو که ادم بوی شهدا میگرفت..

دلم عجیب هوایی شده.میترسم اگه امسال هم بعد 2سال دوری دعوتم نکنن و باز با نگاه حسرت بارم فقط تماشاگر اونایی باشم که میرن و با بغض همراه با دردمون بهشون التماس دعا میگیم!

همه درها بسته شده.ازین میترسم امیدم نا امید بشه و امسالم بخوام جا بمونم..

شاید زمانی که کمتر گناه میکردم و دلبستگی هام کمتر بود معبری داشتم ولی الان همون هم بسته شده.!!

شرم دارم ازاینکه با این روی سیاهم بخوام ازشون درخواست کنم.ولی خدا تو با اون همه بزرگی منو پذیرفتی و باز بهم فرصت دادی .یه کاری کن امسال منم برم.میگن باید دعوت نامه دستت باشه.خدا من دعوت نامه ندارم.بهم نمیدن..میشه بمن هم بدید!؟

میسوزم وقتی کسی میگه میخوام برم پیش شهدا و من فقط در دلم آه میکشم..

اگر امسال رو دعوتم کردید یعنی هنوز دوستم دارید و میخواید بازم بهم یه فرصت دیگه بدید ولی اگه دعوتم نکردید ازتون گله ای نمیکنم خودم متوجه میشم که روی دیدنمو دیگه ندارید..با خودتونه.خدایا...

 


نوشته شده در یکشنبه 89/12/8ساعت 12:7 صبح توسط ضحی نظرات ( ) |

نور عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

«کمال نیکی آن است که در نهان همان کنی که در آشکار انجام می دهی.»حضرت محمد(ص)

پی نوشت:الهی به محمد..


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 12:25 صبح توسط ضحی نظرات ( ) |

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

Design By : Pichak